ماجرا و داستان «دریاقلی سورانی» پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شد.
به گزارش قدس انلاین به نقل از فارس: ماجرا و داستان «دریاقلی سورانی» پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شد.
متولدین دهه 60 هنوز هم برخی از داستانهای کتابهای درسی خود را به خاطر دارند؛ داستان «دهقان فداکار» و از خودگذشتگی ریزعلی خواجوی در نجات سرنشینان قطار مسافری، داستان «تصمیم کبری»، داستان «خانواده آقای هاشمی»، داستان «کوکب خانم» و.... داستانهایی که رنگ و بوی ایرانی داشتند و هنوز هم با به میان آمدن نام آنها نوستالژی گذشته در ذهنها زنده میشود.
اما با گذشت زمان متولدین دهه 60 جای خود را به نسلهای بعدی میدهند و برخی از شخصیتهای جدید جایگزین آنها میشوند.
* پطروس فداکاری که مردم هلند هم آن را نمیشناسند
داستان «دریاقلی سورانی» قرار است پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شود. داستانی که پایه ششمیها در درس چهارده خود آن را خواهند خواند.
شخصیتی که اگر چه در دهه 60 و بحبوحه جنگ افراد کمی از فداکاری وی اطلاع پیدا کردند اما با گذر زمان داستان فداکاری او زبان به زبان چرخید و به یکی از اسطورههای دفاع مقدس تبدیل شد.
وی جایگزین شخصیتهای خیالی چون پطروس هلندی شد که سالها در کتابها وجود داشت اما از خلاف آمد عادت و به گفته حبیب احمدزاده یکی از نویسندگان دفاع مقدس: «هنوز در کشور هلند هم کسی پطروس را نمیشناسد، ولی همه ما او را میشناسیم؛ راستی چرا هیچوقت از خودمان نپرسیدیم چرا پطروس فداکار جای انگشتش یک چوب در سوراخ سد نگذاشت؟»
* ترکی: خیلی از مسائلی که اولویت دارند خیلی از وقتها مغفول میمانند
تا به حال داستانهای زیادی در مورد این رویداد مهم تاریخی نوشته شده و چندین مستند و یک فیلم سینمایی هم از آن ساخته شده است. اما هنوز به رغم این تلاشها این داستان وارد کتابهای درسی نشده بود.
محمدرضا ترکی محقق و استاد دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار کتاب و ادبیات فارس در مورد تاخیر در ورود این داستان به کتابهای درسی میگوید: این شخصیت نقش بسیار جدی و مهمی در جنگ داشته ولی متاسفانه گمنام مانده است.
متاسفانه از این مشکلات در کشور ما بسیار هستند و خیلی از مسائلی که اولویت دارند خیلی از وقتها مغفول میمانند. متاسفانه این شهید تا چند سال پیش حتی یک قبر درست و حسابی هم نداشت. اینکه ما در کتابهای درسی خود در مورد این شهید چیزی بنویسیم کمترین کاری بوده که میتوانستیم انجام بدهیم.
محمدرضا ترکی افزود: من از چند سال پیش، پیشنهاد این کار را به وزیر فرهنگ و ارشاد دادم و حتی نامه نگاریهایی را نیز انجام دادم. اما از آنجا که داستانهایی که تاکنون در مورد وی نوشته شده بودند برای کتابهای درسی مناسب نبودند، از این رو متن جدیدی را نوشتم.
این استاد دانشگاه در مورد اقدام شجاعانه دریاقلی سورانی گفت: به نظر من شخصیت دریاقلی یکی از مهمترین اسطورههای عرصه دفاع مقدس است و اگر شجاعت و درایت او نبود شهر آبادان که یکی از مهمترین شهرهای جنوب بود، در همان ماههای اول جنگ از دست میرفت. اگر این عمل فداکارانه دریاقلی نبود مطمئنا سرنوشت جنگ طور دیگری رقم میخورد. او مردی برخاسته از میان تودههای مردم بود که شجاعت او مثال زدنی نیست.
سخن گفتن و آگاهی رساندن در مورد شخصیتهای ملی و مذهبی یک کشور یکی از رسالتهای آموزش و پرورش در ایران است. امید است این اقدام فتح بابی باشد در شناساندن دیگر شخصیتهای ملی و مردمی که از یاد و خاطره آنها مغفول مانده است.
ماجرا و داستان «دریاقلی سورانی» پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شد.
به گزارش قدس انلاین به نقل از فارس: ماجرا و داستان «دریاقلی سورانی» پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شد.
متولدین دهه 60 هنوز هم برخی از داستانهای کتابهای درسی خود را به خاطر دارند؛ داستان «دهقان فداکار» و از خودگذشتگی ریزعلی خواجوی در نجات سرنشینان قطار مسافری، داستان «تصمیم کبری»، داستان «خانواده آقای هاشمی»، داستان «کوکب خانم» و.... داستانهایی که رنگ و بوی ایرانی داشتند و هنوز هم با به میان آمدن نام آنها نوستالژی گذشته در ذهنها زنده میشود.
اما با گذشت زمان متولدین دهه 60 جای خود را به نسلهای بعدی میدهند و برخی از شخصیتهای جدید جایگزین آنها میشوند.
* پطروس فداکاری که مردم هلند هم آن را نمیشناسند
داستان «دریاقلی سورانی» قرار است پس از سالها تاخیر از سال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شود. داستانی که پایه ششمیها در درس چهارده خود آن را خواهند خواند.
شخصیتی که اگر چه در دهه 60 و بحبوحه جنگ افراد کمی از فداکاری وی اطلاع پیدا کردند اما با گذر زمان داستان فداکاری او زبان به زبان چرخید و به یکی از اسطورههای دفاع مقدس تبدیل شد.
وی جایگزین شخصیتهای خیالی چون پطروس هلندی شد که سالها در کتابها وجود داشت اما از خلاف آمد عادت و به گفته حبیب احمدزاده یکی از نویسندگان دفاع مقدس: «هنوز در کشور هلند هم کسی پطروس را نمیشناسد، ولی همه ما او را میشناسیم؛ راستی چرا هیچوقت از خودمان نپرسیدیم چرا پطروس فداکار جای انگشتش یک چوب در سوراخ سد نگذاشت؟»
* ترکی: خیلی از مسائلی که اولویت دارند خیلی از وقتها مغفول میمانند
تا به حال داستانهای زیادی در مورد این رویداد مهم تاریخی نوشته شده و چندین مستند و یک فیلم سینمایی هم از آن ساخته شده است. اما هنوز به رغم این تلاشها این داستان وارد کتابهای درسی نشده بود.
محمدرضا ترکی محقق و استاد دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار کتاب و ادبیات فارس در مورد تاخیر در ورود این داستان به کتابهای درسی میگوید: این شخصیت نقش بسیار جدی و مهمی در جنگ داشته ولی متاسفانه گمنام مانده است.
متاسفانه از این مشکلات در کشور ما بسیار هستند و خیلی از مسائلی که اولویت دارند خیلی از وقتها مغفول میمانند. متاسفانه این شهید تا چند سال پیش حتی یک قبر درست و حسابی هم نداشت. اینکه ما در کتابهای درسی خود در مورد این شهید چیزی بنویسیم کمترین کاری بوده که میتوانستیم انجام بدهیم.
محمدرضا ترکی افزود: من از چند سال پیش، پیشنهاد این کار را به وزیر فرهنگ و ارشاد دادم و حتی نامه نگاریهایی را نیز انجام دادم. اما از آنجا که داستانهایی که تاکنون در مورد وی نوشته شده بودند برای کتابهای درسی مناسب نبودند، از این رو متن جدیدی را نوشتم.
این استاد دانشگاه در مورد اقدام شجاعانه دریاقلی سورانی گفت: به نظر من شخصیت دریاقلی یکی از مهمترین اسطورههای عرصه دفاع مقدس است و اگر شجاعت و درایت او نبود شهر آبادان که یکی از مهمترین شهرهای جنوب بود، در همان ماههای اول جنگ از دست میرفت. اگر این عمل فداکارانه دریاقلی نبود مطمئنا سرنوشت جنگ طور دیگری رقم میخورد. او مردی برخاسته از میان تودههای مردم بود که شجاعت او مثال زدنی نیست.
سخن گفتن و آگاهی رساندن در مورد شخصیتهای ملی و مذهبی یک کشور یکی از رسالتهای آموزش و پرورش در ایران است. امید است این اقدام فتح بابی باشد در شناساندن دیگر شخصیتهای ملی و مردمی که از یاد و خاطره آنها مغفول مانده است
گورستان ظهیرالدوله گورستان کوچکی است واقع در بین امامزاده قاسم و امام زاده صالح در تجریش تهران که علاوه بر علیخان ظهیرالدوله چندتن از هنرمندان و شاعران و چهرههای سرشناس ایران در آن مدفونند. از جمله کسانی که در این گورستان دفن شدهاند میتوان از فروغ فرخزاد، رهی معیری، ایرج میرزا، روحالله خالقی، محمدتقی بهار، ابوالحسن صبا، داریوش رفیعی، نورعلی برومند و قمرالملوک وزیری و علیرضا افضلیپور نام برد.
پیدا کردن آرامگاه کمی سخته. برای رفتن به اونجا در میدان تجریش باید به خیابانی که به سمت دربند می رود، رفت و درست در سمت راست ورودی خیابان جایی که تاکسی های دربند ایستاده اند، یک خیابان فرعی شبیه کوچه هست. کوچه بسیار زیبایی با بافت قدیمی که متاسفانه گاه گاهی برجهای بلندی زیبایی اون رو به هم زده است. خونه های اعیانی به سبک قدیمی در محله تجریش دیده می شود که اغلب متروکه هستند و نشان می دهد که صاحبان آنها ایران را در سالهای قبل ترک کرده اند. افراد بسیار خوش برخورد بودند و چون ساعت 9 صبح بود، اکثرا از پیاده روی بر می گشتند. حدود 500 متر سربالایی در داخل کوچه می رویم تا به یک سه راهی می رسیم که چراغ راهنمایی چشمک زنی نیز دیده می شود. تابلویی اسم خیابونی رو که پیاده اومدیم را "طباطبایی پور" نوشته است.
سه راهی جلوی آرامگاه ظهیرالدوله
در این سه راهی به سمت چپ می رویم و بیست متر نرفته وارد خیابان سمت راستی (206 پارک شده) به نام خیابان ظهیرالدوله می شویم. 50 متر جلو می رویم و در سمت راستمان یک کوچه بن بستی به طول تقریبی 20 متر و به صورت پله ای وجود دارد که ته آن قبرستان ظهیرالدوله قرار دارد.
"میرزا علی خان دولوی قاجار، ملقب به ظهیرالدوله، فرزند محمد ناصرخان، وزیر دربار ناصرالدین شاه در سال 1281 در جمال آباد شیراز متولد شد، در 16 سالگی دختر ناصرالدین شاه را به عقد خود درآورد و در سال 1304 به سمت وزیر تشریفات خاصه منصوب شد. او پس از آشنایی با صفی علی شاه، یکی از درویشان بزرگ ایران خود با به تن کردن جامه فقر و درویشی، مراحل مریدی را پشت سرگذاشت. آن چنان که پس از مرگ صفی علی شاه، با اسم «صفا علی شاه» جانشین او شد.
ظهیرالدوله بعدها به همراه مریدانش خانقاهی در شمیران بنا کرد که پس از مرگ، او را در همانجا دفن کردند و از آن روز به بعد هم نام آن «گورستان ظهیرالدوله» شد.
شاید به دلیل صفت درویشی «صفا ظهیرالدوله» است که بخشی از گورهای این گورستان به دراویش اختصاص داده شد. جایی که تقریبا در وسط این باغ قرار دارد. از سنگ های این گورها می شود فهمید که صاحبانشان درویش بوده اند. پیش از اسم برخی از آن ها واژه درویش نوشته شده و روی برخی از سنگ ها هم کشکول و تبرزین کنده کاری شده است."
علامت تبر و کشکول روی یکی از قبرها که همین علامت روی سر در ورودی آرامگاه نیز وجود دارد.
در حقیقت این آرامگاه مخصوص دراویش بوده است که بعدها با دفن ایرج میرزا در این مکان، شاعر و موسیقی دانهای دیگری نیز در اینجا دفن گردید و آرامگاه شعرا و ادیبان نام گرفت.
برای وارد شدن به آرامگاه بایستی زنگ در را بزنیم. من منتظر بودم تا پیر زنی در را باز کند. چون قبلاً در جایی خوانده بودم که متولی آرامگاه یک پیرزن می باشد. اما یک مرد میانسال در را باز کرد. با مهربانی استقبال نمود و یک صفحه راهنما نیز داد که محل قبرها را نشان و توضیحی در مورد آرامگاه می داد. حتی برای من چایی نیز آورد. گفت از نوادگان صفا علی درویش می باشد. آدرس وبلاگش را هم به من داد (masoudsafaei.blogfa.com). مبلغ ناچیزی نیز به عنوان ورودیه دریافت می گردد.
شروع به گشت زدن در قبرستان نمودم. شمالی ترین نقطه گورستان و به عبارتی بزرگ ترین فضای آن جا متعلق به وزیر فرهنگ دوره پهلوی و شاعر و ادیب معاصر ایران است. گور ملک الشعرای بهار که شعر دماوندش بیش تر از دیگر آثارش شهره شده، در اتاقکی به طول و عرض سه متر قرار دارد. یاد فیلم "شهریار" می افتم و شب شعرهایی که با بهار داشت یا صحنه ای که در مجلس علیه رضاخان حرف می زد. فاتحه ای برای او خواندم و شعر" مرغ سحر ناله سر کن" را زمزمه می کردم.
کمی پایینتر از قبر ملک الشعرا بهار، گنبد سنگی فیروزه ای رنگ با چهارستون وجود دارد که حصاری از شیشه برای حفاظت از تخریب دور آن کشیده اند. اینجا آرامگاه ابدی رهی معیری است. شاعر ترانه سرایی که خوانندگان زیادی از شعرهای او در ترانه های خود استفاده کرده اند.
یاد شعر "اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خارم ولی به سایه گل آرمیده ام" افتادم.
کنار قبر رهی معیری، قبر شاعر نوپرداز معاصر فروغ فرخ زاد قرار دارد با گلدانهای زیبا و چراغی آویزان که حس عجیبی به آدم می دهد. شعر «صحبت از پژمردن یک برگ نیست .... » را خواندم.
سنگ سفید رنگ قبر فروغ با این شعر از خودش پوشانده شده: «من از نهایت شب حرف می زنم و از نهایت تنهایی...».
به سراغ قبر اولین خواننده زن ایران می روم. قمرالملوک وزیری. ایرج میرزا عاشق این زن بود. حتی در فیلم شهریار نیز به این اشاره شد. قمر دو آهنگ با شعرهای ایرج میرزا با نامهای :"مرگ مادر" و عاشق محنت کش" اجرا کرده بود.
ایرج میرزا از عاشقان او می گوید:
قمر آن نیست که عاشق برد از یاد او را
یادش آن گل نه، که از کف ببرد باد او را
قبر ایرج میرزا نیز اینجاست. شاعر ترک زبان طنازی که شعرهای بسیار زیادی دارد. من تمام دیوان او را چندین بار خوانده ام. بویژه مثنوی زیبای "زهره و منوچهر" و همچنین "عارف نامه" را.
روی سنگ قبرش شعری از خودش نوشته شده با این مطلع:
«ای نکویان که در این دنیایید یا از این بعد به دنیا آیید
این که خفته است در این خاک منم ایرجم ایرج شیرین سخنم»
آرامگاه ایرج میرزا
مرتضی خان محجوبی، اولین نوازنده ایران که کوک پیانو را با دستگاه های موسیقی اصیل ایرانی مطابقت داد و نواخت، زیر سنگ قبر ساده ای که فقط اسم اش روی آن نوشته شده، به دیار باقی شتافته است.
روح الله خالقی، آهنگساز و ردیف دان شهیر موسیقی اصیل ایرانی یکی دیگر از بزرگانی است که در این گورستان آرمیده.